سانیارسانیار، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره

سانیار

چقدر آمادگی بچه دار شدن را دارید یا داشتید ؟ ( قسمت سوم)

1390/3/25 13:29
نویسنده : مامان سانیار
777 بازدید
اشتراک گذاری

9. درس نهم : چقدر روی کمکهای همسرتان حساب کرده اید ؟

من نمی دونم که تا حالا همسرتون توی خونه باری از روی دوشتون برمی داشته یا نه اما شما باید این رو تصور کنید که حتی اگه همسرتون پا به پای شما کارهای خونه رو انجام می داده ، حالا از زمانی که کودکتون متولد بشه ، هیچ کاری رو انجام نده ، حتی کارهای شخصی خودشو .

بعد از به دنیا اومدن کودکتون ، خیلی زیاد به کمکهای همسرتون نیاز دارید از لحاظ جسمی و روحی و حالا باید این رو تصور کنید که توقعاتتون رو بعد از بچه دار شدن کم کنید . چون فکر می کنم مادر شدن یعنی همین . یعنی مسئولیتهای یک زن در زندگی در عرض یک تحول و آمدن یک موجود کوچولو به خانه در عرض چند روز ، چندین برابر می شه . اگه شما روی کمکهای همسرتون حساب کنید و اینجوری از آب در نیاد بیشتر از هر چیزی اذیتتون می کنه .

 

10. درس دهم : چه عکس العملی دارید وقتی که دیگران کودکتان را بد بغل می کنند ؟

تکلیف خودتان را روشن کنید . قبل از اینکه کودکتان را در اختیار اقوام و بستگان برای در آغوش گرفتن بسپارید ، جواب این سوال را در ذهنتان آماده داشته باشید .

به یک مهمانی خانوادگی رفته اید . همه اقوام دوست دارند با کودک شما بازی کنند ، او را بغل بگیرند و یا حتی او را به هوا بیاندازند . و شاید بعضیها هم بخواهند دو پای کودکتان را روی یک دست گذاشته و یک حرکت آکروباتیک با او انجام دهند و او بخواهد به همه نشان بدهد نترسید نمی افتد . چه می کنید ؟

 

11. درس یازدهم : چقدر آدم خوابالویی هستید ؟!

از زمانی که می فهمید باردارید ، نباید روی خواب زیاد حساب باز کنید . چون از زمانی که تکان خوردنهای کودک را در شکمتان حس می کنید تا زمانی که کودکتان به دنیا می آید و بزرگتر می شود نمی توانید خواب راحتی داشته باشید . و شاید این موضوع اوایل تولد کودکتان شما را بسیار بیازارد . خودتان را برای این شرایط آماده کنید . (در مورد من ، با اینکه سانیار ، 9 ماه و سه هفته سن دارد هنوز شبها سه مرتبه بیدار می شود که شیر بخورد و همین باعث می شود که از خواب شب زیاد چیزی نفهمم . ضمناً بچه ها بزرگتر که می شوند شما هوشیارتر می خوابید که نکند از خواب بیدار شوند و چهار دست و پا حرکت کرده و رختخوابشان را ترک کنند به همین خاطر با خواب سنگین خداحافظی کنید . ) در مورد کودکانی که پدر و مادر شاغل هم دارند باید بگویم که روزهای تعطیل هم که می خواهند بخوابند باید به عادت کودکشان مثل هر روز صبح زود بیدار شوند چون کودکشان رأس ساعت آنها را بیدار خواهد کرد .

خودتان را برای خواب کمتر و هوشیارتر آماده کنید .

 

١٢. درس دوازدهم : رفت و آمد ها با فامیل ، آشنایان و دوستان

خاله شما ، شما را برای مهمانی شام دعوت کرده است و خاله های دیگر شما و همچنین خانواده دایی شما هم به این مهمانی دعوت شده اند . شما به این مهمانی رفته و موقع خوردن شام است . کودک شما مدام شیطانی می کند و می خواهد ظرف سالاد را بردارد . می خواهد وارد سفره شود . دخترخاله شما از آن سوی سفره می گوید : بدید به من نگهش دارم شما شامتون رو میل کنید .

با رودربایستی کودک را به او می سپارید . کودک بی تابی می کند و با دختر خاله شما آرام نمی شود . دایی شما کودک را می گیرد چون رابطه خوبی با بچه ها دارد .

و شما مدام خودتان را می خورید چون نه با آرامش می توانید غذا بخورید و هم از اینکه دیگران نمی توانند از خوردن شام لذت ببرند کلافه اید ...

دست آخر کودکتان را بغل می کنید و می برید در اتاق تا او را شیر بدهید ، و او اینگونه آرام می شود .

بار دیگر پدر همسرتان مهمانی ترتیب داده است ، بیرون از منزل در یک رستوران . و چند نفر دیگر هم که شما زیاد با آنها راحت نیستید ، دعوتند ... آیا برای رفتن تمایلی دارید ؟ اگر کودکتان شیر بخواهد ؟ اگر دیگران بخواهند او را بگیرند تا شما غذایتان را میل کنید ؟ اگر با همه اینها کودکتان آرام نشد و دلش می خواست او را به بیرون از رستوران ببرید ، چه باید کرد ؟؟؟

(من که از مهمانی های شام و ناهار اکنون هم هیچ لذتی نمی برم و ترجیح می دهم برای دیدن اقوام و بستگان برای شب نشینی یا ملاقات کوتاه عصر به منزلشان بروم . ) شما چطورید ؟

 

١٣. درس سیزدهم : برای خرید کردن به کجا برویم ؟

سانیار و باباش در مرکز خرید الماس شرق مشهد

9. درس نهم : چقدر روی کمکهای همسرتان حساب کرده اید ؟

من نمی دونم که تا حالا همسرتون توی خونه باری از روی دوشتون برمی داشته یا نه اما شما باید این رو تصور کنید که حتی اگه همسرتون پا به پای شما کارهای خونه رو انجام می داده ، حالا از زمانی که کودکتون متولد بشه ، هیچ کاری رو انجام نده ، حتی کارهای شخصی خودشو .

بعد از به دنیا اومدن کودکتون ، خیلی زیاد به کمکهای همسرتون نیاز دارید از لحاظ جسمی و روحی و حالا باید این رو تصور کنید که توقعاتتون رو بعد از بچه دار شدن کم کنید . چون فکر می کنم مادر شدن یعنی همین . یعنی مسئولیتهای یک زن در زندگی در عرض یک تحول و آمدن یک موجود کوچولو به خانه در عرض چند روز ، چندین برابر می شه . اگه شما روی کمکهای همسرتون حساب کنید و اینجوری از آب در نیاد بیشتر از هر چیزی اذیتتون می کنه .

 

10. درس دهم : چه عکس العملی دارید وقتی که دیگران کودکتان را بد بغل می کنند ؟

تکلیف خودتان را روشن کنید . قبل از اینکه کودکتان را در اختیار اقوام و بستگان برای در آغوش گرفتن بسپارید ، جواب این سوال را در ذهنتان آماده داشته باشید .

به یک مهمانی خانوادگی رفته اید . همه اقوام دوست دارند با کودک شما بازی کنند ، او را بغل بگیرند و یا حتی او را به هوا بیاندازند . و شاید بعضیها هم بخواهند دو پای کودکتان را روی یک دست گذاشته و یک حرکت آکروباتیک با او انجام دهند و او بخواهد به همه نشان بدهد نترسید نمی افتد . چه می کنید ؟

 

11. درس یازدهم : چقدر آدم خوابالویی هستید ؟!

از زمانی که می فهمید باردارید ، نباید روی خواب زیاد حساب باز کنید . چون از زمانی که تکان خوردنهای کودک را در شکمتان حس می کنید تا زمانی که کودکتان به دنیا می آید و بزرگتر می شود نمی توانید خواب راحتی داشته باشید . و شاید این موضوع اوایل تولد کودکتان شما را بسیار بیازارد . خودتان را برای این شرایط آماده کنید . (در مورد من ، با اینکه سانیار ، 9 ماه و سه هفته سن دارد هنوز شبها سه مرتبه بیدار می شود که شیر بخورد و همین باعث می شود که از خواب شب زیاد چیزی نفهمم . ضمناً بچه ها بزرگتر که می شوند شما هوشیارتر می خوابید که نکند از خواب بیدار شوند و چهار دست و پا حرکت کرده و رختخوابشان را ترک کنند به همین خاطر با خواب سنگین خداحافظی کنید . ) در مورد کودکانی که پدر و مادر شاغل هم دارند باید بگویم که روزهای تعطیل هم که می خواهند بخوابند باید به عادت کودکشان مثل هر روز صبح زود بیدار شوند چون کودکشان رأس ساعت آنها را بیدار خواهد کرد .

خودتان را برای خواب کمتر و هوشیارتر آماده کنید .

 

١٢. درس دوازدهم : رفت و آمد ها با فامیل ، آشنایان و دوستان

خاله شما ، شما را برای مهمانی شام دعوت کرده است و خاله های دیگر شما و همچنین خانواده دایی شما هم به این مهمانی دعوت شده اند . شما به این مهمانی رفته و موقع خوردن شام است . کودک شما مدام شیطانی می کند و می خواهد ظرف سالاد را بردارد . می خواهد وارد سفره شود . دخترخاله شما از آن سوی سفره می گوید : بدید به من نگهش دارم شما شامتون رو میل کنید .

با رودربایستی کودک را به او می سپارید . کودک بی تابی می کند و با دختر خاله شما آرام نمی شود . دایی شما کودک را می گیرد چون رابطه خوبی با بچه ها دارد .

و شما مدام خودتان را می خورید چون نه با آرامش می توانید غذا بخورید و هم از اینکه دیگران نمی توانند از خوردن شام لذت ببرند کلافه اید ...

دست آخر کودکتان را بغل می کنید و می برید در اتاق تا او را شیر بدهید ، و او اینگونه آرام می شود .

بار دیگر پدر همسرتان مهمانی ترتیب داده است ، بیرون از منزل در یک رستوران . و چند نفر دیگر هم که شما زیاد با آنها راحت نیستید ، دعوتند ... آیا برای رفتن تمایلی دارید ؟ اگر کودکتان شیر بخواهد ؟ اگر دیگران بخواهند او را بگیرند تا شما غذایتان را میل کنید ؟ اگر با همه اینها کودکتان آرام نشد و دلش می خواست او را به بیرون از رستوران ببرید ، چه باید کرد ؟؟؟

(من که از مهمانی های شام و ناهار اکنون هم هیچ لذتی نمی برم و ترجیح می دهم برای دیدن اقوام و بستگان برای شب نشینی یا ملاقات کوتاه عصر به منزلشان بروم . ) شما چطورید ؟

 

١٣. درس سیزدهم : برای خرید کردن به کجا برویم ؟

سانیار و باباش در مرکز خرید الماس شرق مشهد

مدتهاست که به خرید کفش نرفته اید و برای کودکتان نیز بلوز آستین کوتاه می خواهید ، همسرتان نیز یک شلوار جین لازم دارد . برنامه ریزی کرده اید که برای پنج شنبه که تعطیل هستید به فلان مرکز خرید بروید . با وجود ترافیک سنگین پس از یک ساعت رانندگی و بالاخره پیدا کردن جای پارک ، ماشین را پارک کرده وارد مرکز خرید می شوید . طبقه اول را می گردید . کودکتان را در آغوشی انداخته و او را به خود چسبانده اید و او نظاره گر مغازه ها و اجناس آنهاست و آرام است . ناگهان بی تابی اش شروع می شود . مشکلش چیست ؟ او شیر می خواهد !! در طبقه اول مرکز خرید چه می کنید ( اگر کودکتان شیر خشک نمی خورد که از خانه برایش حاضر کنید ) ؟؟

از خرید منصرف می شوید و ترجیح می دهید هر چه سریعتر به سمت ماشین برگردید چون صدای گریه اش لحظه به لحظه بلند تر می شود . این هم از خرید !!

بر می گردید و ترجیح می دهید دیگر با بچه خرید نروید چون ...

پس مجبورید خریدهایتان را در یک روز کاری انجام دهید وقتی کودکتان در مهد کودک است . به همین خاطر مجبورید در ساعت اداری ، خروجی گرفته و به خرید بروید . حالا ببینید اگر کارتان طوری باشد که این امکان در روزی که می خواهید فراهم نشود چه باید کرد ؟ خریدهای شخصی مدت خاصی ندارد اما بعضی خریدها باید تا زمان خاصی انجام شود مثل خرید برای تولدها و یا روزهای پدر یا مادر یا ...

مادر بودن یعنی تمرین صبور بودن برای شمایی که هر هفته تمام مراکز خرید را می گشتید تا بهترین و ارزانترین جنس را پیدا کنید و حالا شاید مجبور شوید بدترین جنس را با گرانترین قیمت خریداری کنید .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مادر کوثر
1 تیر 90 12:41
بدو بدو عکسای آتلیه کوثر جون اومد رو وبلاگ
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سانیار می باشد