سانیارسانیار، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره

سانیار

نامه ای که قبلاً نوشتم ...

1390/4/18 10:28
نویسنده : مامان سانیار
300 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دل مامان ، سلام

باوجود یک کوه کار که روی میز کارم هر دقیقه ارتفاعش بلند و بلند تر می شه من در وقت نهاری دارم برای پسر قشنگم می نویسم . این روزها کارم بسیار بسیار زیاده و من در اداره فرصت زیادی ندارم تا وبلاگت رو به روز کنم . شاید همین امر باعث بشه بعضی از خواننده ها و بازدیدکنندگان وبلاگت رو از دست بدی اما فعلاً چاره ای ندارم . قول می دم هر چه زودتر با یک عالمه عکس و مطلب دوباره اونها رو به سر زدن به وبلاگت تشویق کنم .

دلم می خواد یکی از مطالب کتابت رو که در دوران بارداری برات نوشتم در وبلاگت بگذارم البته ببخشید چون قرار بود مطالب کتابت رو جز تو و من و بابات ، هیچکس نخونه ...

 niniweblog.com

نامه اي به كودكم كه تا 17 هفته ديگر ، اگر خدا بخواهد، ديده به دنيا مي گشايد و او را گرم ، تنگ و عاشقانه در آغوش مي كشم ...

عزيز دلم از حضورت در سكوت زندگي مشترك من و امجد، 23 هفته مي گذرد . از بابت شادي و نشاطي كه در اين مدت به زندگي ما بخشيدي از خدا متشكريم . بخاطر تكانهايي كه وقت و بي وقت مي خوري و حس مي كنم كه هستي از خدا و تو متشكرم . براي احساسهايي كه به ناگاه سراغم مي آيد ، غم ، شاديِ بي سبب كه باعث مي شود بفهمم كه هورمونها در بدنم در تغيير و افزايش و كاهشند و اينكه بدانم كه دارم «مادر» مي شوم از خدا و تو متشكرم . بخاطر داشتن فرشته اي كه از زمان بارداريم هر لحظه در كنار من است و از من پاسداري مي كند از خدا و تو متشكرم . بخاطر اوضاع و احوالي كه اكنون شامل حال من است ، از جمله همسر مهربانم ، زندگي ام ، باورهايم و شغلم از خدا و تو متشكرم . چون تو باعث شدي ديد من نسبت به برخي مسائل دور و برم تغيير كند و بفهمم چه چيزهايي فقط در حاشيه اند و نبايد براي ارتقا در آنها خود را ناراحت كرد . اكنون «مادرم» و بخاطر اين شعف از خداوند و تو متشكرم . خدايا ، رنج راه را برايم سهل فرما تا از اين دوران نهايت لذت را ببرم چون شايد هرگز نتوانستم براي بار ديگر «مادر شدن» را تجربه كنم .

بارالها ، زندگي بسي شيرينتر از آن تلخي بود كه فكرش را مي كردم و از اين بابت از تو متشكرم . از بابت شير آهن كوه مَردَم (همسرم) و از بابت كودكي كه در بطن خود دارم و هديه اي ارزشمند از جانب توست از تو متشكرم .

بارخدايا ، عظمتت را شكر كه هر لحظه در اين دوران ، بيشتر و بيشتر به آن پي برده و هر چه بيشتر مي دانم و فرا مي گيرم ، پي مي برم كه كمتر و كمتر ، بنده سپاسگزاري هستم . بخاطر علم و دانشم كه مرا در مسيري قرار مي دهد كه تو و دنياي تو را بهتر بشناسم از تو متشكرم .

 

اي قادر بي همتا ،كودكم را به تو مي سپارم ...

پيوند ، 14/2/89

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان تارا - سارا
18 تیر 90 8:31
چقدر با احساس.... پسریمون خوب خوب شد؟ یه ماچش بکن.
دانيال
18 تیر 90 9:33
سلام سليت قشنگي داريد از سايت دانيال هم ديدن كنيد مخصوصا" قسمت فرش كودك كوچولوتو مي بوسم باي
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سانیار می باشد