ماجرای مرداد ماه ...
عزیز کوچولوی مامان ، سلام .
امروز سی ام مرداد ماهه و آخرین روز کاری مرداد به حساب می آد . فردا تعطیله و من برای این تعطیلی مدتها انتظار کشیدم . عزیزم ماهِ مرداد خیلی برام شلوغ بود و مدام درگیر دکتر رفتن بودم . توی این ماه ، تو رو 2 بار دکتر شفق ویزیت کرد و عکس VCUG هم از کلیه هات انداختیم . که از خاطرات بد این ماه بود .
ضمناً کارم تو اداره هم حسابی شلوغ بود ، اونقدر که نتونستم برای پسر گلم حتی یک خط مطلب بنویسم . از کارم به هیچ وجه راضی نیستم . زندگی برام خیلی سخت شده . دارم آدم سختی می شم و با سرنوشت می جنگم . فکر می کنم اتفاقاتی که دارن می افتن ، همگی به ضررم تموم می شه .
پسر قشنگم ، دندون چهارمت هم در اومده و تو فک بالا کنار دندونی که داشتی ، نشسته . نشانه های بزرگ شدن روز به روز در تو ظهور می کنند . الآن دیگه از بلندی یکباره به جلو نمی آیی . و از روی تخت و مبل خیلی خوب پایین می آیی . به مدت 20 ثانیه هم می تونی بایستی و تا 2 قدم هم خودت به جلو راه می ری .
از اتفاقهای دیگه که تو این ماه رخ داد این بود که خونمون رو عوض کردیم و از ماجرای پیدا کردن خونه و اسباب کشی نمی خوام برات بنویسم .
دوباره یک روز کاری خیلی شلوغ شروع شده و دوباره از اینکه نمی تونم وقت بیشتری رو برای پسرم بگذارم و براش بنویسم ، ناراحتم . فکرم زیادی مشغوله و امیدوارم لااقل تو این رو درک کنی .
اول شهریور باید بریم عکس DMSA از کلیه هات بندازیم و قراره بریم مرکز پزشکی هسته ای مهر ، توی خیابون میرداماد.
تشخیص دکتر شفق تا این لحظه ، برگشت ادرار از مثانه به کلیه بوده (هیدرونفرز گرید 2) در کلیه چپ و امیدوارم جواب آخرین آزمایش (عکس رنگی) منفی باشه ...
این بود تمام ماجرای مرداد ماه ...