سانیارسانیار، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

سانیار

اولين روز حضور سانيار در مهد كودك پرياي كوچك

سلام سانيار ، پسر گلم الآن درست چهار ساعته كه تو در مهد كودك به سر مي بري . نمي تواني حال مرا آنگونه كه هست بفهمي . ديشب سراسر شب را نخوابيدم و دلشوره امروز را داشتم . خواب ديدم كه با پدرت به اداره رفتيم و در آنجا يادم افتاده كه تو را جا گذاشتم و با خود نياوردم . امروز مسير اداره و مهد را باهم پيموديم . مهد تو نزديك اداره من است . كمي خواب آلوده بودي . از خانه تا ميدان ونك را با پدر آمديم و از آنجا سوار تاكسي هاي خطي انقلاب شديم و سر كوچه اي كه مهد تو در آن واقع شده است ، پياده شديم . قلبم تاپ تاپ مي زد . نگران اينكه چه خواهد شد . آيا تو پذيراي حضوري ديگر به نام مربي خواهي شد ؟! آيا .... و آيا ... و ... و ... زنگ را زديم . در با...
28 ارديبهشت 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سانیار می باشد